شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی

از دانشنامه‌ی اسلامی

شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی (۱۳۶۱-۱۲۷۹ ق)، از عارفان بزرگ و صاحب کرامت شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیر خان قشقایی بود. شیوه عرفانی مورد قبول شیخ، سیر در طریق شریعت و عمل به احکام دین و انجام عبادات و ریاضتهای مشروع است. در نظر شیخ حسنعلی اصفهانی، خدمت به مردم و برآوردن حاجاتشان و تواضع در برابر آنان، از عالی ترین مصادیق عبادت خدا شمرده می‌شود.

نام کامل شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
زادروز ۱۲۷۹ قمری
زادگاه اصفهان
وفات ۱۳۶۱ قمری
مدفن مشهد
اساتید

آخوند کاشانی، جهانگیر خان قشقایی، سید مرتضی کشمیری، محمدحسن مامقانی،...

شاگردان

حسن‌علی مروارید، علی مقدادی اصفهانی، عبدالنبی خراسانی، محمدحسین خراسانی، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، غلامرضا عرفانیان یزدی،...

آثار

ترجمه و تصحیح کتاب صلاة فیض کاشانی، تعلیقه بر تذکرة المتقین شیخ محمد بهاری، رسائلی در توحید و امامت،...

ولادت و خاندان

«حسنعلی» فرزند علی اکبر مقدادی اصفهانی، در سال ۱۲۷۹ قمری در نیمه ماه ذی‌القعده، در خانواده‌ای متدین و اهل علم، در اصفهان چشم به جهان گشود. شهرت وی به «نخودکی» مربوط به اواخر عمرش به سبب اقامت در نخودک، یکی از روستاهای اطراف مشهد است.

پدرش ملا علی اکبر ـ که از دوستان مرحوم محمدصادق تخت پولادی از عارفان صاحب نفس بود ـ مدتها آرزوی داشتن پسری را داشت و با خود عهد کرده بود که به زیارت معصومین ـ علیهم‌السلام ـ مشرف و در آن جا متوسل شود تا خداوند به او پسری عنایت کند. این سفر انجام شد و ملا علی اکبر به آرزوی خود رسید. پدر نام فرزند را به توصیه و سفارش مرادش، حاجی صادق، حسنعلی برگزید.

مرحوم ملا علی اکبر، مردی متقی و پرهیزگار و معاشر اهل علم و ملازم مردان حق و عارفان بزرگی چون حاج محمدصادق تخت پولادی بود. او بر اثر مشاهده کراماتی از حاج محمدصادق در مورد همسرش و افزایش شیر در سینه او، تا آخر عمرش از ارادتمندان ویژه مرحوم حاجی محمد صادق گردید و مدت ۲۲ سال در خدمت او بود و شبهای دوشنبه و جمعه نزد او می‌رفت و در تخت پولاد اصفهان با او به عبادت و ریاضت می‌پرداخت.

این پدر ارزنده، نیمی از آنچه که از راه کسب و کار به دست می‌آورد، در اختیار حاج محمد صادق می گذاشت و به همراه او به فقرا و مستمندان کمک می رساند. از دیگر افتخارات ملا علی اکبر ـ پدر مرحوم شیخ حسنعلی ـ که بعدها آن فرزند خلف و صالح با عشق و علاقه آن را دنبال کرد، خدمت به سادات و فرزندان حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ بود.

مرحوم ملا علی اکبر، در تربیت و پرورش فرزندش، نهایت دقت و تلاش را به عمل آورد. وی فرزند دلبندش را از همان کودکی در هر سحرگاه که خود برای عبادت و شب زنده داری بر می خاست، بیدار می کرد تا او لذت مناجات، نماز، دعا و راز و نیاز را از همان سالهای کودکی بچشد و ذکر و یاد خدا، شیره جانش شود. او فرزندش را از هفت سالگی نزد حاج محمد صادق تخت پولادی که دارای نفسی گرم بود، برد و تربیت و تهذیب وی را به او واگذار کرد.

تحصیلات و استادان

حسنعلی، تحصیل علم و دانش را همراه با سیر و سلوک معنوی و تهذیب اخلاق، از همان اوان کودکی، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمد صادق تخت پولادی شروع کرد. فرزند مرحوم شیخ حسنعلی در این باره می نویسد: «پدرم از همان کودکی زیر نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا یازده سالگی که فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پیوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...».

شیخ حسنعلی در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبیات عرب، فقه، اصول، منطق و فلسفه را نزد استادان بزرگ آن عصر فرا گرفت. وی در سال ۱۳۰۴ ق. پس از زیارت مرقد امام رضا ـ علیه‌السلام ـ برای ادامه تحصیلات، رهسپار نجف اشرف شد و تحصیلات عالی فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترین استادان گذراند .

او در سال ۱۳۱۱ ق. دوباره از نجف اشرف راهی ایران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسین» و «فاضل خان» اقامت گزید. او در ضمن در حجره‌ای در صحن عتیق، به ریاضت و عبادت مشغول شد و بیش از یکسال، هر شب ختمی از قرآن مجید در حرم رضوی داشته و روزها به کسب علم و تدریس و تربیت شاگردان مشغول بود.

اقامت وی در شهر مشهد، چهار سال به طول انجامید و در سال ۱۳۱۵ ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهی نجف اشرف شد و تا سال ۱۳۱۸ ق. در آن جا ماند. در سال ۱۳۱۹ ق. به اصفهان و سپس به شیراز سفر کرد و در آن جا عصرها به فراگیری کتاب «قانون» ابوعلی سینا نزد طبیب مشهور عصر، حاج میرزا جعفر طبیب پرداخت و صبح ها نیز در مطب آن طبیب بزرگ به مداوای مریضان و نسخه نویسی مشغول بود.

نام برخی از استادان حسنعلی نخودکی در دوران تحصیل از این قرار است:

جامعیت علمی شیخ

شیخ حسنعلی اصفهانی بر این باور بود که بعد از علم توحید و ولایت و احکام شریعت که تحصیل آن واجب است، باید به تحصیل دانش های دیگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشی ناپسند است و مراد از حرمت برخی از علوم و فنون، به کار گرفتن آنهاست و نه آموزش و آموختن آنها.

وی فقه، تفسیر، هیئت و ریاضیات را به طلبه‌ها می آموخت؛ ولی فلسفه و علوم الهی را به این شرط درس می داد که ابتدا طلبه با اخبار معصومین ـ علیهم السلام ـ آشنا باشد و در تزکیه نفس بکوشد؛ چون به نظر وی، برخی از مشکلات حکمت و فلسفه، با مکاشفه میسر است و اگر برخی شرایط مکاشفه در طالب علم نباشد، تحصیل آن بر وی نارواست و ممکن است او را از جاده شریعت منحرف کند.

شیخ نخودکی همچنین درباره فراگیری علم اصول گفته است: «قسمتی از این علم واجب و بسیاری از آن اتلاف عمر است».

با این که شیخ حسنعلی اصفهانی را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند، و بسیاری از علوم را نزد فقها و عرفای بزرگ تحصیل کرده بود، اما به دلیل توجه زیاد مردم و بیماران به او، می توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و مداوای بیمارانشان کرده است. از این رو، به دلیل شهرت او در استجابت دعا و مداوای بیماران، از شاگردان و کرسی تدریس او اطلاعات کمی در اختیار می باشد. یکی از شاگردان او ـ آیة الله حسنعلی مروارید ـ در این رابطه می گوید: «هر روز در جلوی منزل او و حتی در محل تدریس او، بیماران صف می کشیدند و از او دعا می خواستند و آن بزرگ، همیشه با روی خوش با آنها برخورد می کرد و گاه برای پیدا کردن نوعی از گیاهان دارویی، به کوهها و نواحی اطراف مشهد مقدس می رفت و کمتر در شهر بود و همین عامل و عوامل دیگر، سبب می شد که نتواند به نحو دلخواه به تدریس علوم بپردازد؛ ولی با این حال، تا آنجا که فرصت داشته، به تدریس و پرورش شاگردانی پرداخته است.»

برخی از شاگردان و مریدان نخودکی اصفهانی عبارتند از: فرزندش علی مقدادی اصفهانی، عبدالنبی خراسانی، ذبیح الله امیر شهیدی، محمدحسین خراسانی، محمود حلبی، محمد احمدآبادی (مشهور به طبیب‌زاده)، سید شهاب الدین مرعشی نجفی و غلامرضا عرفانیان یزدی نیز از شاگردان وی در حدیث و از جمله کسانی بودند که از او اجازه نقل حدیث گرفتند.

آثار و تألیفات

آثار مرحوم نخودکی را فرزند وی، مقدادی اصفهانی در کتابی به نام «نشان از بی نشانها» در دو مجلد به چاپ رسانده که مشتمل است بر تعلیقه ای بر کتاب تذکرةالمتقین اثر شیخ محمد بهاری همدانی، نامه هایی به برخی از مریدان، تقریر برخی از مجالس وی و رساله هایی با موضوعهای بیشتر عرفانی و اخلاقی همچون توحید، ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام، معرفت نفس، عقل، عشق و محبت، زهد و پارسایی، حقوق مسلمانان بر یکدیگر، دعا و شرایط استجابت آن و اخلاص‌.

نخودکی کتابهای «ارشاد البیان» و «اسرار نامه» عطار نیشابوری را تصحیح و در ۱۳۵۵ ق. در تهران به چاپ رساند. او همچنین کتاب الصلاة، اثر ملا محسن فیض کاشانی، را به همراه تأویلاتی از خویش درباره نماز ترجمه و تصحیح کرد. او گاهی شعر نیز می سرود.

سیر و سلوک عرفانی

شیخ حسنعلی اصفهانی، سیر انفسی و تهذیب روح و روان را از همان کودکی و به همت پدر خویش آغاز کرد. چنانکه گفته شد، پدرش ملا علی اکبر، حسنعلی را از همان کودکی در هر سحرگاه بیدار و او را به نماز، دعا، راز و نیاز و یاد خدا آشنا می کرد. وی تا یازده سالگی در خدمت حاجی محمد صادق تخت پولادی بود و از او دستور می گرفت. آن مرد خدا، او را به نماز، روزه و انجام مستحبات و نوافل شب آشنا نمود. حسنعلی به پیروی از استادش در تخت پولاد و کوههای اطراف اصفهان به ریاضت پرداخت.

او بیشتر شبها تا صبح بیدار می ماند و از پانزده سالگی تا پایان عمر پربرکتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام البیض هر ماه را روزه دار بود.

وی در شهرضا با عارفی دلسوخته، به نام «سید جعفر حسینی قزوینی» ملاقات کرد و با دیدن کرامات معنوی آن مرد خدا، شیفته او گردید. در این ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نه روز است که چیزی نخورده‌ای؛ جز با آب روزه نگشوده‌ای؛ ولی در ریاضت هنوز ناقصی؛ زیرا که اثر گرسنگی در رخسارت هویدا و ظاهر گشته و آن را شکسته و فرسوده کرده است؛ در حالی که مرد کامل از چهل روز گرسنگی نیز چهره‌اش شکسته نمی شود.

شخص دیگری که در تکوین شخصیت عرفانی شیخ حسنعلی تاثیر داشته است، مرحوم حاجی سید مرتضی کشمیری بوده است که حسنعلی در شهر نجف اشرف در مدرسه بخارائیها با او آشنا شد و بعد از آن تحت تعلیمات و دستورات او قرار گرفت. سالها بعد که حسنعلی، در مشهد و در کنار آستان قدس رضوی سکونت گزید و به حل مشکلات مردم و شفای بیماران مشغول شد، نیز استادش سید مرتضی کشمیری را فراموش نکرد و بسیاری از طالبان، نیازمندان و گرفتاران را به سوی آن مرحوم و فرزندانش راهنمایی می کرد.

مشرب عرفانی:

شیخ حسنعلی اصفهانی از عارفانی است که شیوه او همان روش امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ بوده است. وجود او سرشار از عشق به ولایت بود و هیچ گاه از مسیر آنها جدا نشد. او بیشتر عمر خویش را در نجف اشرف و بعد، از آن در کنار حرم شریف رضوی گذراند و تا آخرین لحظات عمر خود، ذکر «علی» بر لب داشت؛ چنانکه در هنگام مرگ، زبانش به نام مقدس مولی گویا بود. وی شرط ورود به مباحث عرفانی و مکاشفات را آشنایی با اخبار ائمه ـ علیهم‌السلام ـ می دانست و سیر در این مسیر را بدون این مقدمه ضروری، غیر ممکن می دانست.

زندگی شیخ حسنعلی شناخته می شود به زهد و کناره گیری از دنیا و مواظبت و مراقبه تام بر تهذیب نفس و ریاضتهای مشروع و انواع عبادات و طاعتهایی که در احادیث اهل بیت ـ علیهم السلام ـ وارد شده است. او شبهای جمعه از هفت سالگی تا هنگام وفاتش به انجام نوافل و نماز، احیا برپا می کرد.

شیخ حسنعلی درباره راه و روش عرفانی خود در جواب نامه یکی از سادات دزفول می نویسد: «عرض می شود به تمام احباء اظهار فرمایید که طریقه فلانی غیر از طریقی است که شنیده‌اید، همه بدانید که طریقه حقیر، طریقی است که تمام مطالب شرع را نهایت اهتمام است؛ خلاف باقی طرق که به مطالب شرعیه خیلی بی اعتنا هستند. در طریقه حقیر، خصوصا نماز خیلی مورد توجه است که هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف دارید. بدانید که مدار و معیار امر و طریقه ما بر سه چیز است؛ شب زنده داری، لقمه حلال و توجه به نماز، به ویژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.»

او در جای دیگری می فرماید: «روح طریقه حقیر، توجه به نماز و معانی و نکات آن درجه به درجه است؛ یعنی اشخاصی که مایل به طریقه حقیر هستند، اول باید معانی صوری نماز را بفهمند؛ بعد تاویلاتی که (در مباحث قبل) عرض شد و بعد نکاتی دیگر، به همان نحو که مولانا ‌الصادق ـ علیه السلام ـ در کلمه "ایاک نعبد" کرّرها حتی غشی علیه؛ یعنی آن قدر تکرار فرمودند که حال بیهوشی به آن حضرت دست داد؛ نه این که بی اعتنایی به احکام شرع باشد و تمام توجه به اذکار معطوف گردد. حقیقت را باید از شریعت تحصیل نمود. حقیر طالب این مقام و سالک این راه بوده و بستگان این حقیر را نیز اعلام کنید که حقیقت را که ما در طلب آنیم، باید از شریعت تحصیل کنیم؛ به همان نحو که ائمه ـ علیهم السلام ـ رفتار نمودند.»

بنابراین اساس دستورهای سلوکی مرحوم نخودکی به شاگردانش عبارت بود از: اهتمام فراوان به رعایت شرع، حلال بودن غذا، گزاردن نمازهای واجب در اول وقت و سعی در تحصیل حضور قلب. وی همچنین به بیداری در سحرها، مراقبه در طول روز و محاسبه در شب بسیار توصیه می کرد. بنابر بعضی از نامه های نخودکی به شاگردانش او اعتقاد داشته است که در زمان وی، عارف کامل و استادی که توانایی دستگیری از سالکان را داشته باشد، وجود ندارد. وی ضمناً مکرر اظهار میداشته است که کامل نیست و نمیتواند مرشد باشد و بنابراین از سر ناچاری برای کسانی که طالب بودند و اصرار داشتند، دستورهایی را از شخص‌ کاملی که موفق به درک او شده بود به طالبان می داد و مداومت بر آنها را تا رسیدن به محضر یکی از عارفان کامل توصیه می‌کرد.

وی همچنین تصوف را طریق وصول الی‌ الله می دانست و از این‌ رو اعتقاد داشت که تصوف مخصوص ‌اسلام نیست و در همه ادیان وجود دارد و طریقه همه انبیا و اولیا بوده ولی صورت کامل آن در اسلام به ظهور رسیده است. او همچنین ظاهر تصوف را شریعت اسلام و باطن و حقیقت آن را اتصال با ولایت، یعنی ایمان به ولایت حضرت علی و جانشینان وی علیهم السلام میدانست.‌ بنابراین از نظر وی قطب کسی است که رشته اجازه وی به علی و فرزندان معصوم وی علیهم السلام اتصال داشته باشد تا بتواند راهنمایی دیگران را بر عهده بگیرد و آنکه به ولایت متصل نیست، اگرچه ظاهر اعمالش با شرع نبوی مطابقت داشته باشد، از اسلام و تصوف بهره‌ای ندارد.

فضایل و کرامات

یکی از دلایل عمده مشهور شدن حاج شیخ حسنعلی اصفهانی، کرامات بی شمار وی بوده است که خاص و عام به طور مستقیم شاهد آن بوده اند.

آیة الله مرعشی نجفی در کتاب «المسلسلات فی الاجازات» در این باره می نویسد: «او در بین مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسیاری از حاجتمندان و بیماران به او پناه می بردند؛ پس او برای آنها دعا می کرد یا برای آنها دعاها و حرزهایی می نوشت و به این وسیله، گرفتاری آنها برطرف می شد و بیماران آنها شفا می یافتند و با این وجود، در کمال تواضع و فروتنی بود و هیچ ادعایی نداشت و نمونه بارز زاهدانی بود که تنها به خدا توجه دارند و از امور دنیوی دور هستند».

میرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتید مرحوم شیخ حسنعلی، درباره او چنین می گوید: «حاج شیخ حسنعلی بن علی اکبر، از اعلام بزرگوار و پاکان روزگار، نفس گرم جذابش هر مریضی را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهای خراسان، بلکه سایر از شهرهای ایران شهرتی بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضیع و شریف به آستانه او متوجه می شدند و فیضی می بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجیرهای دعا خوانده او که شافی دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف برای اخذ حوائج بدان مقام پناهنده می شدند و بسی از دردها که دکتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا می داد».

کرامات آن عارف بزرگ، هم از حیث کمیت و هم از حیث کیفیت، قابل توجه است و این عنایات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان حاکمان، و صاحب منصبان و عموم مردم، به ویژه سادات بوده است.

ویژگیهای اخلاقی

خدمت به مردم:

هیچ گاه درِ خانه شیخ حسنعلی به روی بیماران، گرفتاران و مستمندان بسته نمی ماند و از این که مردم وقت و بی وقت برای حل مشکلات خود به منزل شیخ مراجعه می کردند، چهره درهم نمی کشید و حتی غیر مسلمانان از الطاف او برخوردار بودند و برای برآورده شدن حوایج خود به او متوسل می شدند.

فرزند وی در این باره می نویسد: «مرحوم پدرم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی ـ اعلی الله مقامه ـ در کلیه ساعات روز و شب، برای رفع حوایج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند. روزی عرضه داشتم: خوب است برای مراجعه مردم، وقتی مقرر بشود. فرمود: "پسرم! لیس عند ربنا صباح و لا مساء؛ آن کس که برای رضای خدا، به خلق خدمت می کند، نباید که وقتی معین کند". پدرم در ابتدای شبها پس از انجام فریضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته های مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه می پرداختند. از نیمه های شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشید، اندکی استراحت می فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران می نشستند و بالاخره عصرها برای تدریس به مدرسه می رفتند و پس از آن نیز به پاسخ گویی و رفع نیازمندی محتاجان و گرفتاران مشغول بودند».

او همیشه به دوستان و نزدیکان توصیه می کرد که خدمتگزار مردم باشند و برای حل گرفتاری به فقرا صدقه بدهند یا چیزی نذر کنند؛ از جمله در جواب نامه آنان که از او توصیه ای می خواهند، با بیان حکایتهایی از زندگی عیسی ـ علیه السلام ـ و روایتی از وصایای مولی علی ـ علیه السلام ـ به فرزندش امام حسن ـ علیه السلام ـ آنها، را به خدمت مردم سفارش می نماید.

خدمت به سادات:

شیخ حسنعلی و پدر گرامی‌اش، خود را وقف خدمت به اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و فرزندان آنان کرده بودند، به طوری که از حکایات زندگی آن عالم ربانی فهمیده می شود، او نسبت به خدمت به سادات، اهتمام ویژه‌ای داشته است؛ به طوری که در آخرین روز عمر خویش، در وصیت خود چنین فرمود: «بدان که انجام امور مکروه، موجب تنزل مقام بنده خدا می شود و به عکس، اتیان مستحبات، مرتبه او را ترقی می بخشد. بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیده ام، به برکت بیداری شبها و مراقبت در امور مستحب و ترک مکروهات بوده است؛ ولی اصل و روح این اعمال، خدمت به ذراری ارجمند رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ است».

سپس فرزندش را به ادای نمازهای یومیه در اول وقت و تلاش در انجام حوایج مردم سفارش کرده، و می گوید: «سوم آن که سادات را بسیار گرامی و محترم شماری و هر چه داری، در راه ایشان صرف و خرج کنی و از فقر و درویشی در این کار پروا منمایی».

زهد و ساده زیستی:

یکی از جلوه های بارز شخصیت این عالم فرزانه، زهد و بی اعتنایی نسبت به دنیا و مظاهر دنیوی بوده است. وی از مناصب دنیوی دوری می کرد و پیوسته به یاران و دوستان سفارش می کرد که از این مناصب پرهیز کنند و از دست دادن آن را مهم ندانند.

هجرت او به شهرهای مختلف ـ به ویژه در دوران جوانی ـ حکایت از آن دارد که او از تعلقات دنیوی آزاد بوده است. او پیوسته از دنیا طلبان و شیفتگان دنیا و از آن دسته عالمانی که دین را وسیله کسب افتخارات دنیوی قرار می دادند و از مردمی که برای رسیدن به مقاصد خود در اطراف چنین کسانی جمع می شدند، گله و شکایت داشته، طریقه و مشرب خود را از آنها جدا می دانست.

وی در جواب یکی از دوستان و ارادتمندان می نویسد: «... مادام که چشم بر این متاع بی قدر و این دنیای پست، دوخته‌داری، بدان که معامله تو با زیان همراه و اساس معنویت هم‌عنان تباهی است، و روی تو در قیامت عبوس خواهد بود و گمان مبر که زیرکانه عمل می کنی؛ پس از این خانه هلاکت، پهلو تهی کن و روی به سوی خانه آخرت نما تا روی تو خرم گردد و دیده ات به سوی پروردگار ناظر و روشن شود».

دستورالعمل‌های اخلاقی

شیخ حسنعلی اصفهانی، با این که در کمال تواضع و فروتنی، پیوسته از دادن دستور العمل به صورت مستقیم پرهیز می کرد، ولی به گفته خودش، گاهی از جهت وظیفه و نبود دیگران، آن هم برای نزدیکانی چون فرزندش و یا سادات ـ به علت احترامی که برای آنها قائل بود ـ خواسته آنان را اجابت می کرد و توصیه ای می فرمود که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

در جواب نامه های یکی از سادات دزفول می نویسد: «مکرر به شما عرض شد که این عرایض بنده از من نیست؛ بلکه از شخص بزرگی است که به نیت او می گویم:

۱. پیامبری در مناجات عرض کرد: ربّ این الطریق الیک؛ یعنی پروردگارا! ره به سوی تو کدام است؟ خطاب رسید: دَع نفسک و تعال؛ یعنی نفس خویش را رها کن و بیا.

۲. از اوایل تکلیف که مامور به صوم ایام البیض و قرائت آیه «قل انما...» شدم و در این سه روز سه هزار مرتبه بر این قلب قاسی آیه «فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا» قرائت می شد، تاکنون هوای ملاقات از سر حقیر بیرون نرفته، باید ترک دنیاداری نمود "لعل الله یحدث بعد ذلک امرا".

۳. تا آنجا که می توانید در امر نماز اول وقت و حضور قلب در نماز و تلاوت چند آیه از قرآن با تدبر در معانی آن در سحرها مداومت نمایید.

۴. عمده نظر در دو مطلب است؛ یکی غذای حلال، دوم توجه به نماز و اصلاح آن، اگر این دو درست باشد، باقی درست است.

۵. عمده هم حقیر، اصلاح قلب است و ذکر "یا حی یا قیوم" سحرگاه، برای همین است.

۶. بین الطلوعین را به چهار قسمت تقسیم کنید؛ یکی اذکار و تسبیح، دیگری ادعیه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فکری در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتی بوده اید، شکر کنید و اگر خدای ناکرده ابتلا به معصیتی یافته‌اید، استغفار کنید.

۷. دیگر آنکه هر روز صدقه دهید ولو به وجه مختصر.

۸. شبها قدری در بی اعتباری دنیا و انقلاب آن فکر کنید و ملاحظه کنید که دنیا با اهل دنیا چگونه سلوک می کند.

۹. امر بفرمایید به تدبر و تفکر در آیات آخر سوره مبارکه فرقان که با این آیه شروع می شود؛ «و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»؛ ببینید که خداوند اشخاص را که به خود نسبت داده است، صفاتشان را چگونه بیان می کند.

۱۰. هر قدر بتوانید، خود را به آداب مؤدب نمایید.

۱۱. به هر نحوی که باشد، وصیت خدا و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ و مشایخ کرام را که تقوی باشد، از دست ندهید.

۱۲. همانطور که مسایل طهارت و شکیات و سهویات و قرائت باید پیش اهلش درست شود، عقاید نیز به طریق اولی چنین است».

شیخ حسنعلی اصفهانی عامل عمده سعادت و خوشبختی انسان را تقوی می دانست و می فرمود: «بالتقوی بلغنا ما بلغنا». اگر در این راه، تقوی نباشد، ریاضتها و مجاهدتها جز خسران، ثمری ندارند و نتیجه‌ای جز دوری از درگاه حق تعالی نخواهند داشت. و این جمله نیز از ایشان معروف است که: «اگر آدمی یک اربعین به ریاضت بپردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، نتیجه آن اربعین هباء منثورا خواهد گردید.»

وفات

مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی، پس از عمری خدمت به مردم و کسب مراحل عالی کمال، سرانجام در هفدهم شعبان سال ۱۳۶۱ ق. جهان فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. جمعیت زیادی از مردم ایران در شهرهای مختلف و شهر مقدس مشهد، در وفات او به سوگ نشستند. او از جمله مردان بزرگی بود که مقام مرگ اختیاری را کسب کرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافیان و فرزندش را از روز مرگش آگاه کرد و حتی یک بار قبل از تاریخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، برای انجام برخی وصایا، دوباره حیات ظاهر یافت. او در روزهای آخر عمر، جز سادات، کس دیگری را بر بالین خود راه نمی داد.

پیکر مطهرش روی دست هزاران نفر از ارادتمندان سوگوارش تا ده سمرقند تشییع شد و در آنجا بر حسب وصیتش در آب روان غسل داده شد و سپس به حرم مطهر رضوی منتقل گردید و در صحن عتیق، کنار ایوان عباسی به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. . نشان از بی نشانها, ج۱, علی مقدادی اصفهانی, ص۱۶؛ این کتاب, مهمترین منبع نگارش مقاله است, بدین وسیله از تلاش نویسنده محترم سپاس‌گذاری می شود.
  2. . همان, ص۲۳ـ۳۰.
  3. . مجله حوزه, سال اول, شماره ۱۱, نشان از بی نشانها, ج۱, ص۱۱.
  4. . به نقل از حجه‌الاسلام و المسلمین محمد علی رحیمیان فردوسی.
  5. .نشان از بی نشانها, ج ۱, ص۱۸.
  6. . نشان از بی نشانها, ج۱, ص۱۲۶.
  7. . همان, ص۱۲۹.
  8. . المسلسلات فی الاجازات, ج۲, ص۳۰۷.
  9. . تاریخ علمای خراسان, میرزا عبدالرحمن مدرس, ص۲۵۲.
  10. . نشان از بی نشانها, ج۱, ص۲۳ـ۲۴.
  11. . همان, ص ۱۰۶.
  12. . همان, ص۳۱.
  13. . همان, ص۱۱۰.
  14. . کهف, ۱۱۰
  15. . فرقان, ۶۳
  16. . همان, ص ۱۲۹ـ۱۳۴
  17. . نشان از بی نشانها, ج۱, ص۳۱.

منابع